سخن گستر

معنی کلمه سخن گستر در لغت نامه دهخدا

سخن گستر. [ س ُ خ َ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) در عرف ، سخنگو و شاعر. ( آنندراج ) :
بمن چنان بود اندر نهفت صورت حال
که میر سیر شد از بنده سخن گستر.عنصری.با علی یاران بودند بلی پیر ولیک
بمیان دو سخن گستر فرقست کثیر.ناصرخسرو ( دیوان چ کتابخانه تهران ص 196 ).دل هر که را کو سخن گستر است
سروشی سراینده یا دیگر است.نظامی.چون زمان عهد سنایی درنوشت
آسمان چون من سخن گستر بزاد.خاقانی. || به مجاز بمعنی پهنا دادن سخن که اطراف و محافل بسیار داشته باشد. ( آنندراج ) :
مدعی گرچه سخنگوست سخن گستر نیست
مهمل و معنی بسیار چه معنی دارد.محسن تأثیر ( از آنندراج ). || هم سخن.هم گفتار :
چو کوه البرز آن کوه کاندر آن سیمرغ
گرفته مسکن و با زال شد سخن گستر.فرخی.

معنی کلمه سخن گستر در فرهنگ عمید

۱. آن که سخن را شرح وبسط دهد، کسی که مطلب و موضوعی را تفسیر کند.
۲. کسی که ادبیات و زبان یک قوم را گسترش دهد.

معنی کلمه سخن گستر در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بیان کننده . ۲ - تفسیر کننده مفسر . ۳ - بلیغ .
در عرف سخنگو و شاعر یا به مجاز بمعنی پهنادادن سخن که اطراف و محافل بسیار داشته باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه سخن گستر

خشم‌گیری جنگ جوئی چون بمانی از جواب خشم یک سو نه سخن گستر که شهر آوار نیست
ولیکن نه هرکس سخن گستر است بسا لب، که خاموشیش درخور است
جوادی،حسین،فردوس خورشیدی بر تارک کویر،انتشارات سخن گستر ، ۱۳۸۷
بلبل ما در حریم بیضه سیر آهنگ بود عشق در گهواره چون عیسی سخن گستر شود
شو سخن گستر زحیدر گر نیندیشی ازان همچو بر من کوه یمگان بر تو بر زندان کنند
با علی یاران بودند، بلی، پیر ولیک به میان دو سخن گستر فرق است کثیر
مرتضی فیروزی نیاکی سردبیر و محمد سلطانی‌فر مدیر مسئول و موسسه سخن گستر صاحب امتیاز آن بودند،
درسخن‌های دری چابک تر و بهتر ز من در همه مرز خراسان‌، یک سخن گستر نبود
چون زمان، عهد سنائی درنوشت آسمان چون من سخن گستر بزاد
به راه دین مبین نامه‌اش سخن گستر به کار شرع متین خامه‌اش زبان‌آراست
گرد این گیتی به نظم نیک و الفاظ بدیع نام تو گسترد خواهم گر سخن گستر منم
هر چه کاری بدروی و هر چه گویی بشنوی این سخن حقست اگر نزد سخن گستر برند