سختی کشیده

معنی کلمه سختی کشیده در لغت نامه دهخدا

سختی کشیده. [ س َ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) پریشان و تنگدست. ( ناظم الاطباء ). مشقت دیده. مصیبت زده :
کنون دانم که آن سختی کشیده
بمشکوی ملک باشد رسیده.نظامی.چه جویی ازمن سختی کشیده
ز آسانی بدشواری رسیده.نظامی.هر کجا سختی کشیده و تلخی چشیده ای را بینی خود را بشره در کارهای مخوف اندازد. ( سعدی ). و مردم معزول و سختی کشیده را باز عمل فرماید. ( سعدی ). || مظلوم. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سختی کشیده در فرهنگ عمید

۱. کسی که رنج و زحمت بسیار دیده.
۲. کسی که در فقر و تنگ دستی به سر برده.

معنی کلمه سختی کشیده در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه مدتها تحمل سختی کرده ۲ - مجرب آزموده . ۳ - پریشان تنگدست . ۴ - مظلوم .
پریشان و تنگدست مشقت دیده

جملاتی از کاربرد کلمه سختی کشیده

کنون دانم که آن سختی کشیده به مشگوی ملک باشد رسیده
گه به سختی کشیده ام نالان بندهای گرانتر از لنگر
اکنون جنگ بین ملت‌ها به مرحله سختی کشیده شده است. ملت آتش برای قدرت‌نمایی و تسلط بر همه‌ی ملت‌ها و شهرها و.. دست به کارهای وحشتناکی می زند و بعد قهرمانانی ظهور می کنند که تقدیرشان تغییر سرنوشت این جنگ است. آواتار برمی گردد ولی هر چهار عنصر را آموزش ندیده و فقط به یک عنصر باد دسترسی دارد. او با دوستانش به دنبال آموزش عناصر چهارگانه میرود.
این فیلم ماجرای واقعیِ فاجعهٔ صعود به اورست در سال ۱۹۹۶ را به تصویر کشیده که طی آن کوهنوردان به چالش‌های سختی کشیده شدند و…