معنی کلمه سبزارنگ در لغت نامه دهخدا
چو سبزآرنگ بر میداشت آواز
بقولش مرغ کرد آهنگ پرواز
چو بود آواز سبزآرنگ گلزار
شد آخر سبزه در سبزه پدیدار.( از آنندراج ). || ( ص مرکب ) سبزرنگ. ( آنندراج ) :
بگفت این و کشید از زیر بستر
چو برگ بید سبزآرنگ خنجر.جامی ( از آنندراج ).زآن خردمند سرو و سبزآرنگ
خواست تا از شکر گشاید تنگ.نظامی ( هفت پیکرص 197 ).