سانسر

معنی کلمه سانسر در لغت نامه دهخدا

سانسر. [ س ِ ] ( اِخ ) حاکم نشین ایالت شر بخش بورژ در نزدیکی لوار . دارای 2650 تن سکنه است و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. مرکز امور تجارت و شرابسازی است.

جملاتی از کاربرد کلمه سانسر

امالریک تلاش کرد سیبیل با کنت فرانسوی استفان یکم سانسر ازدواج کند، که در صورت مرگ زودهنگام امالریک، به‌عنوان نایب‌السلطنه از طرف بالدوین بر پادشاهی حکومت می‌کرد. زمانی که پزشکان به او اطلاع دادند بالدوین ممکن است به جذام مبتلا شود، امالریک ممکن است به جای بالدوین، سیبیل و استفان را به‌عنوان حاکمان نهایی در نظر بگیرد، اما این ازدواج صورت نپذیرفتن. در ژوئن ۱۱۷۴ پادشاه به دیسانتری مبتلا شد. او در همان سال درگذشت و وارثی زیر سن قانونی بر جای گذاشت، همان‌طور که می‌ترسید این اتفاق بیفتد.