معنی کلمه سام رزم در لغت نامه دهخدا سام رزم.[ رَ ] ( ص مرکب ) آنکه چون سام جنگ کند : جم سیری و سام رزم و دارا بزمی رستم کرداری و فریدون کاری.فرخی.
جملاتی از کاربرد کلمه سام رزم جم سیر و سام رزم و دارا بزمی رستم کرداری و فریدون کاری چنین گفت کای سام رزم آزما که از تن ربایم تن مرد را چنین گفت با سام رزم آزمای کزین پس که من سوی پیکار رای