معنی کلمه سالار خوان در لغت نامه دهخدا
بیاراست سالار خوان از بره
هم از خوردنیها که بد یکسره.فردوسی.خورشید گویی از نو سالار خوان او شد
کاورا ز ماهی اکنون بریان تازه بینی.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 442 ).جد تو پیرشاه فریبرز رفته هم
بغداد وبصره دیده و مطلق عنان شده.خاقانی ( دیوان ص 401 چ سجادی ).رجوع به خوانسالار و سالار شود.