معنی کلمه سالار بار در لغت نامه دهخدا
نباید بر شاه سالار بار
بگفتا که جهن است باده سوار.فردوسی.سخن جز بدستورسالار بار
نگفتی بره از نهان آشکار.اسدی ( گرشاسب نامه ).سالار بار مطران مه مرد جاثلیق
قِسّیس باربر نه و ابلیس بدرقه.سوزنی ( دیوان چ امیرکبیر ص 82 ).چنین داد فرمان بسالار بار
که با من ندارد بس امروز کار.نظامی.رجوع به سالار پرده و سالار شود.