سال بسال. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) سالهای متوالی. سالهای پی در پی. سال از پس سال : مال قوی که با وی نهاده آید سال بسال میدهد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 399 ). - امثال : سال بسال دریغ از پارسال . ( امثال و حکم ). رجوع به سال شود.
معنی کلمه سال بسال در فرهنگ فارسی
۱ - سالی پس از سالی : سال بسال دریغ از پارسال . ۲ - سالهای متوالی سالهای پیاپی .
جملاتی از کاربرد کلمه سال بسال
مباد گوش تو بی بانگ رود سال بسال مباد دست تو بی جام باده ماه بماه
ز مردی آنچه تو کردی همی به اندک سال بسال های فراوان نکرد رستم زر