ساغر صهبا

معنی کلمه ساغر صهبا در لغت نامه دهخدا

ساغر صهبا. [غ َ رِ ص َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یک پیاله شراب سرخ. ( استینگاس ). رجوع به ساغر و رجوع به صهبا شود.

معنی کلمه ساغر صهبا در فرهنگ فارسی

یک پیاله شراب سرخ

جملاتی از کاربرد کلمه ساغر صهبا

کرد ساقی چمن بلبل عاشق را مست زان می لعل که بر ساغر صهبا آورد
از دست تو ما ساغر صهبا زده‌ایم بر فرق فلک ز بی‌خودی پا زده‌ایم
جامی از شوق لبش وقت است کاندر میکده خرقه و سجاده رهن ساغر صهبا نهم
آن کن به جای من زلطافت که روز بزم عکس رخت به ساغر صهبا کند همی
طرب لعل تو می را برسانید به کام جان شیرین به لب ساغر صهبا آورد
با خیال نرگس مستت خیالی عاقبت توبه بشکست و چو لاله ساغر صهبا گرفت
چه حظ از عمر جاویدانت ای خضر که بر کف ساغر صهبا نداری
از ما زبان خامه تکلیف کوته است خط امان ز ساغر صهبا گرفته ایم
در ساغر صهبا نگر، در کشتی آن دریا نگر بر خشک‌تر صحرا نگر کشتی به رفتار آمده
تا بر جمال لاله به ساغر خوری شراب لاله به شکل ساغر صهبا شود همی