معنی کلمه ساغ در لغت نامه دهخدا
از تو شد شاهین و باز و ساغ ما و سار ما
وز توآمد فخر و نام و ننگ ما و عار ما.مولوی ( از جهانگیری و رشیدی و شعوری و انجمن آرا و آنندراج ).|| خشت پخته و آجر. || خانه ای که از نی سازند. ( استینگاس ) ( ناظم الاطباء ). || ( ترکی ، ص ) بزبان ترکی بمعنی هوشیار. ( آنندراج از کشف اللغات ).