ساز و سوز. [ زُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمرکب ) سوز و ساز. سوختن و ساختن. تحمل : از روز وصل باز همام شکسته را جز ساز و سوز و ناله دل یادگار نیست.همام تبریزی.
معنی کلمه ساز و سوز در فرهنگ فارسی
سوختن و ساختن
جملاتی از کاربرد کلمه ساز و سوز
همیشه تا بگه شیون و بموسم سور ز ساز و سوز درآید بکوهسار آواز
تا وقت سور و شیون از آواز ساز و سوز دلرا رسد نوازش و جانرا بود گداز
بدین سان گرفتار با ساز و سوز چو پروانه گردیدهام دل فروز
دراز افکنی ساز و سوز نیاز دلت نگسلد رای مهر از نماز
در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز اِسْتادِهام چو شمع، مَتَرسان ز آتشم
بیا گر مرد ساز و سوز عشقی نالهای بشنو که آتش میزند در خشک و تر، طرز نشید ما