ساز طرب

معنی کلمه ساز طرب در لغت نامه دهخدا

ساز طرب. [ زِ طَ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلات طرب. اسباب طرب. رجوع به ساز شود.

معنی کلمه ساز طرب در فرهنگ فارسی

آلات طرب

جملاتی از کاربرد کلمه ساز طرب

مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی دائرۀ وجود را جنت دلگشا کند
مطرب آغاز کرد ساز طرب ساقی آورد جام مالامال
وقتی که صبا طرّۀ سنبل شکند ساز طرب از نوای بلبل شکند
خوبغم گیر که ساز طرب و برگ نشاط اینقدر نیست جهان را که دلی شاد کند
مطرب این نغمه که بر ساز طرب می‌بندد از نوا راست عرب را به عجم می‌بندد
مجو راحت از برگ و ساز طرب تن آسایی خلق یزدان طلب
جهان برگ عشرت ز بس کرده ساز طرب را دهن مانده از خنده باز
بسرا پرده ماه فلک پادشهی از پی ساز طرب موکب ناهید آمد
گر به یاد بخت ما، ساقی کند ساز طرب نقل می رنجد ز می، ساغر ز مینا می رمد
نوای زهره زهرا از آنرو دلپذیر آمد که بر ساز طرب گوید مدیحش را بصد الحان