معنی کلمه زحله در لغت نامه دهخدا
زحلة. [ زُ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) جانوری است که در سوراخ از طرف دم در آید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ) ( ناظم الاطباء ). جانوری است که درمی آید بسوراخ خود از طرف دبر. ( ترجمه قاموس ).
زحلة. [ زَ ل َ ] ( اِخ ) شهری است در لبنان واقع در 54 کیلومتری شرق بیروت بر دامنه قسمت شرقی کوههای لبنان. ارتفاع آن از سطح دریا 95 متر است و رود بردونی از میان آن میگذرد. زحله مرکز «بقاع » و از لحاظ کشاورزی دارای اهمیت فراوانست. قهوه خانه های زیبایی که در این شهر بر کناره های رود بردونی ساخته شده مشهور است. زحله در روزگار عثمانیان بنیاد گردید و شماره اهالی آن بسال 1953، 30 هزار تن بوده اند. ( از الموسوعة العربیه ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ، ملحقات المنجد و دائرة المعارف بستانی شود.