زحیر خوردن

معنی کلمه زحیر خوردن در لغت نامه دهخدا

زحیر خوردن. [ زَخوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) غم داشتن. اندوهگین بودن. نگران بودن. دچار سختی و اندوه شدن :
یکچند شادکام چریدید شیروار
امروز درد باید خورد و غم و زحیر.فرخی.ای دوست غم جهان به بیهوده مخور
بیهوده زحیر دهر فرسوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابود پدید
خوش باش و غم بوده و نابوده مخور.خیام.

معنی کلمه زحیر خوردن در فرهنگ فارسی

غم داشتن اندهگین بودن

جملاتی از کاربرد کلمه زحیر خوردن

أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ باش کسی که برآراستند او را، سُوءُ عَمَلِهِ بد کردار او، فَرَآهُ حَسَناً تا آن را نیکو دید، فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ اللَّه گم راه کند او را که خواهد، وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ و با راه می‌آرد او را که خواهد، فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ جان تو در سر زحیر خوردن بر ایشان مشا، إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ (۸) اللَّه داناست بآنچه ایشان میکنند.