راسیه

معنی کلمه راسیه در لغت نامه دهخدا

( راسیة ) راسیة. [ ی َ ] ( ع ص ) کوه استوار. ( دهار ). مؤنث راسی. رجوع براسیات و رواسی شود.
- قدر راسیة ؛ دیگ بزرگ که همواره جهة کلانی بر یکجای بماند. ج ، رواسی ، راسیات. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه راسیه در فرهنگ فارسی

کوه استوار . مونث راسی

جملاتی از کاربرد کلمه راسیه

به چشم من سیه کرده عالم راسیه چشمی که گیرد صبح محشر نسخه از چاک گریبانش
داشت چشم باز عالم راسیه در دیده ام تا نظر بستم ز دنیا عین بینایی شدم