معنی کلمه رشیدالدین در لغت نامه دهخدا
رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ]( اِخ ) رشیدالدین بن فارس بن داود، مکنی و معروف به ابوحلیقه. پزشک و دانشمند و ادیب بود و در ده جعبر در کنار فرات و نزدیکی رقه بدنیا آمد و در الرها بزرگ شد. وی بدمشق رفت و از آنجا به قاهره سفر کرد و به خدمت ملک الکامل و سپس فرزند وی ملک صالح و فرزند او ملک المعظم و سپس ملک الظاهر پرداخت و کتابهایی تألیف کرد که از آن جمله است : «المختار فی الف عقار» در داروهای مفرد و رساله ای در «حفظالصحه » و کتابی در «الامراض و اسبابها و علاماتها و مداواتها». رشیدالدین را اخبار و اتفاقات نادر و شعر نیکو است. در گوش وی حلقه ای بود از اینروی ابوحلیقه لقب یافت. تولد رشیدالدین به سال 591 هَ. ق. / 1195م. و مرگ او در حدود سال 660 هَ. ق. / 1262م. اتفاق افتاد. ( از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3 ). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.
رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ] ( اِخ ) لقب ابوسعید رشیدالدین بن موفق الدین یعقوب مسیحی است. ( یادداشت مؤلف ). از پزشکان نامی عرب و از مسیحیان بیت المقدس بود و بسال 646 هَ. ق. در هنگام ورود به شام درگذشت. رشیدالدین کتاب معتبری در پزشکی بنام «عیون الطب » دارد و بر کتاب حاوی محمدبن زکریای رازی تعالیقی نوشته است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و عیون الانباء ج 2 ص 31، 132 و 254 و ابوسعیدبن یعقوب قدسی مسیحی شود.
رشیدالدین. [ رَ دُدْ دی ] ( اِخ ) ابومنصور رشیدالدین بن ابوالفضل بن علی صوری ، معروف به ابن صوری. دانشمندی گیاه شناس و پزشک بود، در شهر صور بدنیا آمد و بدانجامنسوب است. رشیدالدین به قدس رفت و دو سال در آنجا سکونت گزید و در آنجا با ملک عادل ملاقات کرد. سپس به خدمت فرزند او ملک اعظم و پس از وی ناصربن المعظم پرداخت. ناصربن معظم او را سمت رئیس پزشکان داد و در خدمت او بود تا ناصر به کرک رفت ، پس از آن رشیدالدین در دمشق اقامت گزید و در همانجا درگذشت. رشیدالدین برای تحقیق و مشاهده گیاهان گوناگون به سرزمینهای مختلف می رفت و درباره رنگ و برگ و شاخ و ریشه و آغازرویش و زمان خشکیدن برگ آنها به مشاهده و مطالعه می پرداخت ، او نتیجه تتبعات و بررسیهای خود را در دو کتاب «الادویة المفردة» و «التاج » به رشته تحریر درآورد. تولد رشیدالدین به سال 573 هَ. ق. / 1177م. و مرگ وی بسال 639 هَ. ق. / 1241م. بود. ( از الاعلام زرکلی چ جدید ج 3 ). و رجوع به قاموس اعلام ترکی ج 3 شود.