راست راستی
معنی کلمه راست راستی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه راست راستی
چند ترسم هله آن به که سخن گویم راست راستی هست درختیکه نجات آرد بر
راست گفتی بیا و بشنو راست راستی در میانه حاکم ماست
قامتش خم گشت و نگذارد قدم در راه راست راستی صائب عجب غفلت سرشتی بوده است
که کژی نفس عشوه آگین راست راستی عقل عافیت بین راست
قد اگر این است و اندام این و رعنائی تو راست راستی در قد سرو راستین اندام نیست
آنکه گفتم که صنوبر بقدت ماند راست راستی را چو بدیدم ز کجا تا بکجاست
وصف بالای بلندت به سخن ناید راست راستی دست تو بالاست ز سرو چمنی
ز راه دین سخن تلخ او نمودم خوش از آنکه در سخن راست راستی پیداست