راست راستی

معنی کلمه راست راستی در لغت نامه دهخدا

راست راستی. ( ق مرکب ) واقعاً. بحقیقت. و در تداول عامه راس راسی تلفظ کنند.

معنی کلمه راست راستی در فرهنگ فارسی

واقعا . به حقیقت

جملاتی از کاربرد کلمه راست راستی

چند ترسم هله آن به ‌که سخن گویم راست راستی هست درختی‌که نجات آرد بر
راست گفتی بیا و بشنو راست راستی در میانه حاکم ماست
قامتش خم گشت و نگذارد قدم در راه راست راستی صائب عجب غفلت سرشتی بوده است
که کژی نفس عشوه آگین راست راستی عقل عافیت بین راست
قد اگر این است و اندام این و رعنائی تو راست راستی در قد سرو راستین اندام نیست
آنکه گفتم که صنوبر بقدت ماند راست راستی را چو بدیدم ز کجا تا بکجاست
وصف بالای بلندت به سخن ناید راست راستی دست تو بالاست ز سرو چمنی
ز راه دین سخن تلخ او نمودم خوش از آنکه در سخن راست راستی پیداست