معنی کلمه روح افزا در لغت نامه دهخدا
نگر به صورت خضر و به سیرت الیاس
که یافتند زبر آن حیات روح افزا.مولوی.سمنش روح افزای دل انسیان. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 28 ). و رجوع به روح افزای و روح فزا شود. || ( اِ مرکب ) قسمی شیرینی. قسمی از حلویات.
روح افزا. [ اَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل به راه دماوند و تهران. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است. سکنه آن 458 تن است که مذهب تشیعدارند و به لهجه فارسی تاتی سخن میگویند. آب آن ازرودخانه تاررود تأمین میشود و محصولش غلات و لوبیاو سیب زمینی و بنشن و قیسی و میوه های گوناگون ، و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).