معنی کلمه رتل در لغت نامه دهخدا
رتل. [ رَ ت َ ] ( ع اِمص ) خوبی و آراستگی و نیکویی هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). حسن تناسق چیز. ( از اقرب الموارد ). || سپیدی دندان و بسیاری آب آنها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ، اِ ) رسته دندان هموار. || سخن نیکو و خوب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گویند: کلام رتل ؛ یعنی دارای حسن تألیف و رزانت. ( از اقرب الموارد ). سخن هموار نیکو و خوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سخن نیکو. ( از اقرب الموارد ). || نیکو از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). همواره نیکو و خوب از هر چیزی. ( آنندراج ). طیب از هر چیزی. || مرد گشاده دندان.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ثغر رتل ؛ دندان نیکو هموار سخت سپید بسیارآب. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ماء رتل ؛ آب خوش شیرین سرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آب سرد خوشگوار. ( ناظم الاطباء ).
رتل. [ رَ ت َ ] ( ع مص ) تناسق و انتظام نیکو. ( از اقرب الموارد ).