راسا
معنی کلمه راسا در لغت نامه دهخدا

راسا

معنی کلمه راسا در لغت نامه دهخدا

( رأساً ) رأساً. [ رَءْ سَن ْ ] ( ع ق ) بی واسطه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مستقلاً. جدا. علیحده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مستقیماً. ( از اقرب الموارد ): فعلت ذلک رأساً، ای ابتداء غیر مستطرد الیه من غیره ؛ آنرا مستقیماً انجام دادم ، یعنی آغاز کردم بی آنکه بکار دیگری جز آن بپردازم. ( از اقرب الموارد ). || شخصاً. خود. خویشتن : او رأساً معامله کرد. رأساً به حل و فصل امور پرداخت. من کارهای مدرسه را رأساً انجام میدهم. || از اصل. از بن. از بیخ. بالکل : فلان این مطلب را رأساً منکر است. ( از فرهنگ نظام ): پادشاه... در غضب رفت و فرمود که اگر ترک چنین حیل و تزویرات نگیرند فرمان فرمایم تا هر آفریده ای که قرضی بستاند اصلاً و رأساً رأس المال و رب-ح بازندهد. ( تاریخ غازانی ص 323 ).

معنی کلمه راسا در دانشنامه عمومی

راساً ( به ایتالیایی: Rassa ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان ورسلی واقع شده است.
راساً ۴۴٫۴ کیلومترمربع مساحت و ۷۷ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه راسا

بازار بزرگ بروجرد که ساکنان محلی به آن راسا بازار به معنی راسته بازار می گویند، از عمده‌ترین مرکز تجارت سنتی شهر بروجرد است در کنار بازار های مدرن این شهر