زاهد خشک
معنی کلمه زاهد خشک در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه زاهد خشک
ننیوشیم پند زاهد خشک جان دهیم از برای شاهد شنگ
جامی بتشنگان حیات ابد رسان هی بر زنید زاهد خشک حسود را
ما با قصای یقین تاخته با دامن تر زاهد خشک بدان وهم و گمانست که بود
دوش کز گردش چشم تو دو عالم شد مست زاهد خشک ندانم که به شکرانه چه کرد
چون گهر از عالم بالاست آب روی خلق زاهد خشک از چه چندین در وضو پیچیده است؟
میگریزد زاهد خشک از سماع شعر تر فیض را این گفتگوها سود دارد اندکی
در همین نشأه شود جنت او نقد، اگر زاهد خشک به میخانه رساند خود را
بگو به ساقی مجلس، برغم زاهد خشک ز آب روشن ساغر دماغ ما تر کن
لقمة دوزخ است زاهد خشک قوت آنش به جز حطب نبود
رند را با زاهد خشک ار نمیآید چه شد؟ این جماعت خود نگویی: کی به هم جوشیدهاند؟