ریش بز

معنی کلمه ریش بز در لغت نامه دهخدا

ریش بز. [ ش ِ / ش ْ ب ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لحیةالتیس. موی چانه بز. || گیاهی که آن را شنگ و به تازی لحیةالتیس گویند . ( ناظم الاطباء ). لحیةالتیس و آن گیاهی است. ( منتهی الارب ). گیاهی است خوردنی و آن را شنگ خوانند و اقسامی دارد، به نام اُرمَک ، علد. و غیره ، که در کوهستانهای خشک و کویرهای ایران هست. ( یادداشت مؤلف ). گیاهی از تیره چتریان که جزو گونه های قرصعنه است. لحیةالمعزی. کچی صقالی. ( فرهنگ فارسی معین ). || درختچه ای ازتیره گنتاسه از رده بازدانگان جزو تیره های نزدیک به مخروطیان که شکل ظاهری اش شبیه به گیاه دم اسب است. گیاهی است همیشه سبز پرشاخه و پرانشعاب. دنیز اوزومی. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه ریش بز در فرهنگ عمید

= شِنگ

معنی کلمه ریش بز در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - درختچهای از تیره گنتاسه از رده بازدانگان جزو تیره های نزدیک به مخوطیان که شکل ظاهریش شبیه به گیاه دم اسب است گیاهی است همیشه سبز که پر شاخه و پر انشعاب است دنیزاوزومی . ۲ - گیاهی از تیره چترایان که جزو گونه های قرصعنه است لحیه المعزی کچی صقالی .
لحیه النیس . موی چانه بز . یا گیاهی که آنرا شنگ و به تازی لحیه التیس گویند .

معنی کلمه ریش بز در دانشنامه آزاد فارسی

ریشْ بز
رجوع شود به:ارمک

جملاتی از کاربرد کلمه ریش بز

گاه میخندید و گه میداد تیز نه به ریش بز به ریش خواجه نیز
ز ریش ت و نکو تر ریش بز نر به است از طیلسان تو جل خر