رکبه

معنی کلمه رکبه در لغت نامه دهخدا

( رکبة ) رکبة. [ رُ ب َ ] ( ع اِ ) بیخ صلیانیه. که نباتی است دشتی. ( منتهی الارب ). بیخ بریده صلیانیه که نباتی است دشتی. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بیخ بریده صلیان. ( ناظم الاطباء ). صدف البواسیر. ( یادداشت مؤلف ) ( از تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به صدف البواسیر و صلیانیه شود. || زانو یا جای باریکی ساق و ذراع ستور یا آرنج از هر حیوان. ج ، رُکبات و رُکُبات و رُکَبات و رُکَب. و کذلک کل ماکان علی فُعلَة الا فی ذوات الیاء فانهم لایحرکون موضع العین منه بالضم و کذلک فی المضاعف. ( منتهی الارب ). زانو. جای باریکی ساق. ذراع ستور. ( ناظم الاطباء ). زانو. ( دهار ) ( آنندراج ) ( از معجم البلدان ). پیوندگاه میان قسمت پایین اطراف ران و قسمت بالای ساق پا، و گویند آرنج ذراع ازهر چیز. و در مثل است : «شر الناس من ملحه علی رکبة»برای کسی که زود خشمگین شود و نیز برای اشخاص بیوفازده می شود. ( از اقرب الموارد ). رجوع به زانو شود.
- رکبةالدجاجة ( اصطلاح نجوم ) ؛ با رکبةالرامی دوستاره اند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رکبةالرامی شود.
- رکبةالراس ؛ روشن ترین ستاره صورت قوس که بر زانوی راست اسب است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به قوس شود.
- رکبةالرامی . ( اصطلاح نجوم ). با رکبةالدجاجة دو ستاره اند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به ترکیب رکبةالدجاجه شود.
رکبة. [ رِ ب َ ] ( ع اِ ) نوعی از برنشست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || برنشست. اسم است رکوب را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برنشست. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رکوب شود.
رکبة. [ رَ ب َ ] ( ع اِ ) شترسواران کمتر از رکب. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَکب شود.
رکبة. [ رِ ک َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ راکِب. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به راکب شود.
رکبة. [ رُ ب َ ] ( اِخ ) وادیی است به طائف. ( منتهی الارب ). گویند نام وادیی است در طایف ونیز گویند کوهی است در حجاز. زمخشری گوید: مفازه ای است که در مسافت دو روز از مکه واقع شده و امروز طایفه عدوان در آنجا سکونت دارد. ( از معجم البلدان ).
رکبه. [ رُ ب ِ ] ( از ع اِ ) زانو. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). رکبة، محل اتصال ران و ساق پا. زانو. ( از فرهنگ فارسی معین ) : هر روز از رقبه صبح تا رکبه رواح و از خروج ظلام تا دخول شام بر مسند مظالم نشستی. ( سندبادنامه ص 36 ). رجوع به رکبة شود.

معنی کلمه رکبه در فرهنگ عمید

محل اتصال ساق پا و ران، زانو.

معنی کلمه رکبه در فرهنگ فارسی

( اسم ) محل اتصال ران و ساق پا زانو جمع رکب رکبات .
زانو رکبه محل اتصال ران و ساق پا

جملاتی از کاربرد کلمه رکبه

و قال الحسن و قتاده: ذلک الکافر اتّخذ دینه ما یهویه فلا یهوی شیئا الا رکبه من غیر زاجر، لانه لا یؤمن باللّه و لا یخافه و لا یحرّم ما حرّم اللَّه. و قیل اتخذ دینه بهواه و ایثاره لا بالادلة و البراهین.