معنی کلمه رکبه در لغت نامه دهخدا
- رکبةالدجاجة ( اصطلاح نجوم ) ؛ با رکبةالرامی دوستاره اند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رکبةالرامی شود.
- رکبةالراس ؛ روشن ترین ستاره صورت قوس که بر زانوی راست اسب است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به قوس شود.
- رکبةالرامی . ( اصطلاح نجوم ). با رکبةالدجاجة دو ستاره اند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به ترکیب رکبةالدجاجه شود.
رکبة. [ رِ ب َ ] ( ع اِ ) نوعی از برنشست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || برنشست. اسم است رکوب را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برنشست. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رکوب شود.
رکبة. [ رَ ب َ ] ( ع اِ ) شترسواران کمتر از رکب. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَکب شود.
رکبة. [ رِ ک َ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ راکِب. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به راکب شود.
رکبة. [ رُ ب َ ] ( اِخ ) وادیی است به طائف. ( منتهی الارب ). گویند نام وادیی است در طایف ونیز گویند کوهی است در حجاز. زمخشری گوید: مفازه ای است که در مسافت دو روز از مکه واقع شده و امروز طایفه عدوان در آنجا سکونت دارد. ( از معجم البلدان ).
رکبه. [ رُ ب ِ ] ( از ع اِ ) زانو. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). رکبة، محل اتصال ران و ساق پا. زانو. ( از فرهنگ فارسی معین ) : هر روز از رقبه صبح تا رکبه رواح و از خروج ظلام تا دخول شام بر مسند مظالم نشستی. ( سندبادنامه ص 36 ). رجوع به رکبة شود.