رجو

معنی کلمه رجو در لغت نامه دهخدا

رجو. [ رَج ْوْ ] ( ع مص ) رجاء. امید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). امید داشتن. مأیوس نگشتن. ( ناظم الاطباء ). امید داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رُجُوّ و رجاو رجاء و رجاوة و رجاة و مرجاة شود. || ترسیدن ، قوله تعالی : ما لکم لاترجون وقاراً. ( قرآن 13/71 )؛ ای لاتخافون عظمةاﷲ. ( از ناظم الاطباء ). ترسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ترسیدن. یقال : «لقیت هولاً ما رجوته ». ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رَجاء و رُجُوّ و رجاوة و رجاءة و رجاة و مرجاة شود.
رجو. [ رُ ج ُوو ] ( ع مص ) رَجْو. امید داشتن و مأیوس نگشتن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَجْو و رَجا و رَجاء و رجاة و مرجاة شود. || ترسیدن. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به رَجْو و رَجاء و رجاءة و رجاوة شود.

معنی کلمه رجو در فرهنگ فارسی

رجو امید داشتن و مایوس نگشتن یا ترسیدن

معنی کلمه رجو در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۸(بار)

جملاتی از کاربرد کلمه رجو

آب‌انبار رجو مربوط به دوره پهلوی است و در شهرستان صدوق، بخش خضرآباد، شهر ندوشن، ۶ کیلومتری جنوب شرق روستای نیوک واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۴۷۴۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
موزه ملی باستان‌شناسی در رجو کالابریا پربازدیدترین جاذبه گردشگری و ترنج مهم‌ترین محصول کشاورزی این استان هستند.
تاریخ تولد وی دقیقاً مشخص نیست اما به صورت تقریبی حدود سال ۱۴۸۹ در شهرک کورجو در نزدیکی رجو نل امیلیا به دنیا آمده‌است. پدر وی تاجر بود.