معنی کلمه رامیان در لغت نامه دهخدا
رامیان. ( اِخ ) قصبه مرکز بخش رامیان از شهرستان گرگان است. این قصبه در 78هزارگزی خاور گرگان و 6هزارگزی جنوب شوسه گرگان ، گنبد قابوس واقع شده ، مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول 55 درجه و 9 دقیقه و عرض 37 درجه و یک دقیقه. هوای آن کوهستانی معتدل و مرطوب است و آب آن از رودخانه قره چای و چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن برنج و غلات و توتون و سیگار و ابریشم و صیفی و لبنیات ، و پیشه مردم کشاورزی و دامپروری است. راه آن شوسه است. صنایع دستی زنان بافتن انواع پارچه های ابریشمی و نخی است. در مرکز قصبه ، فلکه ای وجود دارد که مغازه ها و دکاکین قصبه در این محل واقع شده. خیابان شمالی آن براه شوسه منتهی میشود. بناهای معظم و باشکوه املاک ، دبستان و مؤسسه کشاورزی که ازبناهای دوره رضاشاه است در طول این خیابان واقع شده است. از ادارات دولتی ، بخشداری ، بهداری ، آمار، پاسگاه ژاندارمری ، دارایی در این قصبه وجود دارد. جمعیت آن در حدود 4500 تن است و در زمان صفویه باین ناحیه کوچ داده شده اند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
رامیان. ( اِخ ) مؤلف حدودالعالم گوید: شهری است بر سر تلی عظیم و اندر وی اندکی مسلمانند و ایشان را سالهاری خوانند و دیگر همه بت پرستانند و آنجا برده هندو و جهاز هندوان افتد بسیار، و سلطان وی از قبل امیر مولتان است و بر در شهر بتخانه ای است و اندر او بتی است رویین بزر آگنده و آنرا بزرگ دارند و هر روز گرد این بت برآیند با طبل و دف و پای کوفتن. ( از حدود العالم ).