معنی کلمه راسک در لغت نامه دهخدا
راسک. [ ] ( اِخ ) قصبه ای در ناحیه جروج است که در منطقه سند در هندوستان واقع شده. ( حدود العالم ص 74 ).
راسک. [ س ِ ] ( اِخ ) از مشهورترین شهرهای مکران است. منطقه بسیار گرم و دهستانی بنام خروج دارد. ( از معجم البلدان ). در خصوص شهرهای دیگر مکران جغرافی نویسان اسلامی چنانکه گفته شده فقط به ثبت نام آنها اکتفا کرده اند...شهر راسک در قرون وسطی بسبب حاصلخیزی حومه و روستای آن که الخروج نام داشت دارای اهمیتی بود، ولی از کتابهای مسالک معلوم و محقق نمی شود که این محل همان باشد که امروز به این نام موسوم است. ( ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 253 ). و رجوع به ص 364 همین کتاب شود.
راسک. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رمشک که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت و در 135هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و 5هزارگزی جنوب راه مالرو کهنوج به رمشک واقع است. سکنه ٔآن ده تن می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
راسک. ( اِخ ) یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان ایرانشهر است. این بخش در جنوب خاوری ایرانشهر و در کنار مرز پاکستان واقعو حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به بخش سرباز و بخش سیب سوران ، از طرف خاور بمرز پاکستان ، از جنوب به بخش دشتیاری از شهرستان چاه بهار، از سمت باختر به بخش قصرقند محدود است. بطور کلی منطقه ای است کوهستانی ، گرمسیر و مرکز بخش قصبه راسک در کنار رودخانه سرباز واقع شده است. این بخش از یک دهستان بنام پیشین تشکیل شده است. آب مشروب قراء بخش از رودخانه و چشمه و قنات تأمین میشود. محصول عمده آن : غلات ، خرما، برنج ، و لبنیات و شغل اهالی کشاورزی و دامپروری است. این بخش دارای 12 آبادی کوچک و بزرگ میباشد و جمعیت آن در حدود 6000 تن است باضافه در حدود دوهزار تن بطور سیار در دره های کوهستانی زندگی میکنند بنابر آمار فوق جمعیت بخش 8000 تن میباشد. راههای این بخش عموماً مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).