معنی کلمه راسل در لغت نامه دهخدا
راسل. [ س ِ ] ( اِخ ) لورد برتراند ارتور ویلیام. در سال 1872 م. در یکی از خانواده های اشرافی انگلستان بدنیا آمد. نام پدرش «ویسگنت آمبرلی » و نام مادرش «کاترین » بود که در سه سالگی هر دو را از دست داد و مادربزرگش بتربیت وی پرداخت. او بوسیله مربیان خصوصی تربیت شد و در زبانهای آلمانی و فرانسه مهارت یافت و پس از اینکه در فلسفه و ریاضیات اول شد بعضویت کالج ترینتی درآمد. راسل در سال 1903م. کتاب مهم «اصول ریاضیات » را نوشت. در سال 1910م. بمدرسی کالج سابق خود برگزیده شد. در سال 1918م. بسبب مقاله صلحجویانه ای که نوشته بود بشش ماه حبس محکوم شدو کتاب عالی «مقدمه فلسفه ریاضی » را در زندان نوشت. آثار مهم دیگر او عبارت است از: تحلیل خاطر ( چ 1920 )، عمل و نظر بلشویسم ( 1920 )، کلیات فلسفه ( 1929 )،عرفان و منطق ( 1929 )، زناشویی و اخلاق ( 1929 )، فتح سعادت ( 1930 )، طرز تفکر علمی ( 1931 )، تربیت و نظم اجتماعی ( 1932 )، آزادی و سازمان ( 1934 )، کدام راه بصلح ؟( 1936 )، قدرت یا تحلیل جدید اجتماعی ( 1938 )، تحقیق در معنای حقیقت ( 1940 )، تاریخ فلسفه مغرب ( 1946 )، دانش بشری ( 1948 )، جهانی که من میشناسم ، رام کردن قدرت ، مفهوم نسبیت اینشتین و... که چندین جلد از آنها از جمله 4 جلد اخیرالذکر و تاریخ فلسفه مغرب به فارسی ترجمه شده است. او سه بار ازدواج کرده که دو زن اولی را طلاق داده است. راسل در سال 1931 لقب ارل یافت که یکی از عناوین اشرافی انگلستان است ولی او هیچگاه به این القاب افتخار نکرده است وی به اخذ جایزه نوبل نیز موفق گردیده است. راسل که هم اکنون ( 1963م. ) 91 سال از عمرش میگذرد از لحاظ علمی و اجتماعی و تربیتی از درخشانترین چهره های عالم بشریت است و در انگلستان رهبری جمعیت معروف مخالفان جنگ اتمی را دارد. نامه های تاریخی وی به رهبران شرق و غرب در بحران کوبادر سال 1962 معروف است. ( از مقدمه جهانی که من میشناسم و تاریخ فلسفه مغرب ). وی در 1970 م. درگذشت.