راست اندازی. [ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل راست انداز. مستقیم انداختن. راست افکندن. انداختن بی انحراف و کژی. || تیر انداختن بدقت. بهدف رساندن تیر : شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او [ بهرام گور ] معروف است. ( مجمل التواریخ والقصص ). راست اندازی چشمش بین که گر خواهد بحکم ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد.عطار.در نظر گاه راست اندازی یغلقش [ بیلکش ] را به موی شد بازی.نظامی.ای همه ضرب تو به کج بازی ضربه ای زن به راست اندازی.نظامی.
معنی کلمه راست اندازی در فرهنگ فارسی
عمل راست انداز مستقیم انداختن .
جملاتی از کاربرد کلمه راست اندازی
در نظرگاه راست اندازی یَغلِقش را به موی شد بازی
مرا طالع کمانداری ست خودبین راست اندازی که تا در جعبه خود تیر بیند در من اندازد
یارب ابروی کژش بر جان من راست اندازی چه موزون میکند