ذوالبیانین

معنی کلمه ذوالبیانین در لغت نامه دهخدا

ذوالبیانین. [ ذُل ْ ب َ ن َ ] ( اِخ ) لقب بدیعالزمان حسین بن ابراهیم نطنزی. معروف به ادیب نطنزی. و کنیت اوابوعبداﷲ است. او شاعر و ادیبی نیکوسخن است در دو زبان فارسی و عربی و او راست کتاب الخلاص ، لغت مترجم عربی بفارسی و دستوراللغه هم در لغت مترجم عربی بفارسی. و وفات او را بسال 499 گفته اند. و صاحب تاج العروس ، بجای ذوالبیانین ذواللسانین آورده است. لکن ظاهراًذوالبیانین صحیح است چه در دیباچه نسخه ای از دستوراللغة که اینک در تصرف مؤلف است مورخ به ( یوم الأثنین رابع و عشرین شعبان سنة اثنین و تسعین و خمس مأئةفی مدینة حلب ( 7 درجةالکس ذ ) حسین بن یوسف بن علی القراداشی الخوارزمی. القراداش بین قم کنت و بین زنکج وبین مذکمینک. ) ذوالبیانین آمده است. و عبارت تاج العروس این است : و منها، ای من نطنز، ابوعبداﷲ الحسین بن ابراهیم ، یلقب ذواللسانین لحسن نظمه و نثره بالعربیة و العجمیة. سمع اصحاب ابی الشیخ ابی عبداﷲ محمدبن جعفر و عنه حفیده ابوالفتح محمدبن علی بن الحسین النطنزیان الأدیبان مات ابوالفتح سنة 497 و له ترجمة واسعة فی ذیل البنداری علی تاریخ الخطیب. و اگر سنه وفات ابوالفتح 497 باشد وفات حسین بن ابراهیم در 499 یعنی دو سال پس از مرگ حفید ادیب خود، بعید مینماید و من گمان میکنم صاحب تاج این ترجمه را از سمعانی گرفته و در دو جا به غلط نقل کرده است یکی ذوالبیانین را که ذواللسانین گفته و دیگری در سال وفات ابوالفتح. چه این سال ظاهراً سال وفات خود ادیب نطنزی است. سمعانی در کتاب الانساب گوید: این لفظ لقب ادیب ابی عبداﷲ حسین بن ابراهیم النطنزی اصبهانی است. به علت فصاحت و بیان او در نظم و نثر به عربی و فارسی. و او را تصانیفی نیکوست در لغت. و از اصحاب شیخ ابی عبداﷲ محمدبن جعفر سماع دارد و حفید او ابوالفتح بن محمدبن علی النطنزی به مرو مرا از او روایت کرد و همچنین ابوالعباس احمدبن محمدالمؤذن به اصفهان و نیز غیر این دو و به سال چهارصد و نود و اند در اصفهان درگذشت - انتهی.

جملاتی از کاربرد کلمه ذوالبیانین

هستی تو ذوالبیانین وز خوب گفتنت پیش توایم همچو قلم چشم بر سخن