زبار
معنی کلمه زبار در لغت نامه دهخدا

زبار

معنی کلمه زبار در لغت نامه دهخدا

زبار. [ زَب ْ با ] ( اِخ ) جد محمدبن زباد کلبی و او را زبور نیز گویند. ( تاج العروس ). رجوع به انساب سمعانی ذیل زبّاری شود.

معنی کلمه زبار در دانشنامه عمومی

زبار (پاوه). زبار ( نودشه ) ، روستایی از توابع بخش نوسود و جنوب شرقی شهر نودشه شهرستان پاوه در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان سیروان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه زبار

برای گردن جان کم زطوق لعنت نیست زبار منت کس گر قدت خمیده شود
بهار عمر تو سر سبز باد چندانی که دهر خوشه پروین زبار بگشاید
بی بار منتی و کرام و کبار را گردن زبار منت در طوق وام تست
ز خانه رفتم و بر روی پل نهادم گام زبار محنت من ناف پل به خاک رسید
سرووش آزاده ام زبار تعلق تا که بخاطر مرا زعشق تو بار است
زنگار و سیم خام فشانم زبار و برگ کافور و زر پخته نمایم ز برگ و بار
نمازم را درستی نیست هرچند زبار سجده هفت اعضا شکسته
گشود لعل ‌گهربار مرتضی و سرود که ای زبار خدا کاینات را سرور
ببال عزم چو طایر شوی زمان سپری زبار حلم چو ساکن شوی زمین هنگی
بسی مشک و عنبر گرفتم زبار برفتم پی دیدن شهریار