زبا. [ زُ ] ( ع اِ ) پشته های بلند که سیل بدان نرسد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : چه روی راه تردد قضی الامر فقم چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه .انوری.رجوع به زبی شود. زبا. [ زَب ْ با ] ( اِخ ) لغتی است در زباء. لقب ملکه روم. ( تاج العروس ). رجوع به زباء شود.
معنی کلمه زبا در فرهنگ فارسی
پشته های بلند که سیل به آن نرسد
جملاتی از کاربرد کلمه زبا
قصیر با هنر آورد عمرو را در حضر بکاخ زبا تا چیره شد ببدو و حضر
و گفت: استغفار به زبا ن، کار دروغ زنان است.
از سخا وصف زبیده خواندهام وز کفایت رای زبا دیدهام