زایران

معنی کلمه زایران در لغت نامه دهخدا

زایران. [ ی ِ ] ( اِ ) ج ِ زایر به فارسی :
عطای تو بر زایران شیفته است
سخای تو بر شاعران مفتتن.فرخی.مالی بزایران و شاعران بخشید.( تاریخ بیهقی ص 422 ).

معنی کلمه زایران در دانشنامه آزاد فارسی

زائران
رجوع شود به:زیارت

جملاتی از کاربرد کلمه زایران

دور کرده وقایع عدلش از دل زایران گران باری
زر تو زایران تو آنسان که میبرند گویی نهاده اند بر تو بزینهار
خاک این در شو که پیش همت دریا دلش زایران را پاک کردن از گنه کمتر سخاست
حتی زیارت‌گاهی به نام شاه‌پریان در بندرعباس هست، که بنا به قول متولی آن و بعضی از زایران اغلب مراجعان و زایران، افراد مبتلا به باد و به اصطلاح جن زده‌ها هستند.
شد چو در هندوستان داخل زایران در رسید ناله‌زان کشور ز بیم تیغ او بر آسمان
یکی مرد فرزانه زایران زمین چنین گفت با پهلوان گزین
برای زایران کعبه دل برآوردیم آب از زمزم جان
به علت موقعیت خاص جغرافیایی همدان و قرارگرفتن در مسیر راه‌های ارتباطی شهرهای غربی و نیز زایران انبوهی که از میانه و مناطق دور دست جهت زیارت عتبات عالیات
نثار کردی بر زایران خزانهٔ خویش خزانهٔ ملکان سربسر نثار تو باد
خورشید از افق نتواند سفید شد از جوش زایران در آن فلک جناب
کنم به خاک ره زایران درگاهت همین درر که بسفتم به دست عجز نثار
باد چون زایران به بستان تاخت آنگه از بوی خوش گرفت نوا