معنی کلمه زاوه در لغت نامه دهخدا
مرحوم علامه قزوینی آرد: تربت حیدریه را سابق زاوه مینامیده اند و پس از آنکه قطب الدین حیدر، از مشاهیر عرفای اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم متوفی در سنه 618 در آنجا مدفون شد بمرور زمان آن شهر به اسم تربت حیدریه مشهور گردید و معذلک فصیح خوافی زاوه را بخواف اضافه کرده و ( گفته وی ) صریح است در این که زاوه و محال آن در آن عصر جزو خواف محسوب می شده است. و یکی ازدلایل قطعی که تربت حیدریه کنونی همان زاوه متقدمین است این عبارت ابن بطوطه است در سفرنامه خود ( ج 1ص 252 از طبع مصر ): ثم سافرنا منها ( ای مدینة سرخس )الی مدینة زاوه و هی مدینة الشیخ الصالح قطب الدین حیدر و الیه تنسب طائفة الحیدریة... ( تعلیقات شدالازارص 539 ). و رجوع به حبیب السیر ج 4 ص 251، 346، 355،592 و معجم البلدان و جهانگشای جوینی ج 1 ص 113 و ترجمه تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 199 و 250 و زاوه خواف و زاوه سنجان شود.
زاوه. [ وَ ] ( اِخ ) نام ولایتی که قصبه آن زاوه است ، مزار قطب الدین حیدر در آنجا است. ( از نزهةالقلوب ج 3 چ لیدن ص 154 ). مؤلف حبیب السیر آرد: قطب الدین حیدرزاده که جماعت حیدریان به وی منسوب اند در قصبه تربت که از محالات ولایت زاوه است مدفون گشت. ( حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 342 ). و رجوع به ج 3 و ج 4 از آن کتاب و نیز رجوع به زاوه ( شهر ) شود.