زانونشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) به زانودرآینده ( به ادب ). || مغلوب : همه تاجداران روی زمین در آن پایه چون سایه زانونشین.نظامی.و رجوع به زانو نشاندن و به زانو نشستن و زانو شود.
جملاتی از کاربرد کلمه زانونشین
هرکه چون آیینه صائب شست دست از آرزو در حریم حسن شد زانونشین از چشم پاک