ریواج. [ ری ] ( اِ ) رستنی که ریواس نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) ( از شرفنامه منیری ) ( از آنندراج ).ریباس. ریواس. ریواص. ( یادداشت مؤلف ) : ز کوه آرمت کبک کوهساری زپشته برق و ریواج بهاری.( ویس و رامین ).غذا سمانی و عدسی و ریواج و... موافق تر باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). زر بستانی از ارکی برداری ما را گل و باقلی و ریواج آری.انوری.
معنی کلمه ریواج در فرهنگ عمید
= ریواس١
معنی کلمه ریواج در فرهنگ فارسی
( اسم ) گیاهی است از تیره ترشکها ( هفت بندها ) که گونه خوراکی ریوند چینی است . ساقه های هوایی و دمبرگهای آن محتوی مواد ذخیرهای و اسیدی است و بدین جهت مورد استفاده خوراکی قرار میگیرد ریباس اشغرغ اشطیاله . یا شربت ریواس شربتی که با عصاره ریواس تهیه کنند .
جملاتی از کاربرد کلمه ریواج
همچو ریواج پروریده شدست وقت از بیخ برکشیدن اوست
از بیابان عدم می رسد اکنون ریواج مکنش عیب اگر بی سر و پا می آید
مگو که بهر چه عریان بود چنین ریواج که او زعین بیابان اسیر می آید