معنی کلمه ریزه خوانی در لغت نامه دهخدا
چنان به ریززبان بشکنم ترانه عشق
که عندلیب شود داغ ریزه خوانی من.سالک یزدی ( از آنندراج ).آمد بهار و هر خس و خار ارجمند شد
در باغ ریزه خوانی بلبل بلند شد.نادم گیلانی ( از آنندراج ). || لغزخوانی. ( یادداشت مؤلف ).
- ریزه خوانی کردن ؛ بد گفتن. به نهانی عیب گرفتن. ( یادداشت مؤلف ).