رگ شناس

معنی کلمه رگ شناس در لغت نامه دهخدا

رگ شناس. [ رَ ش ِ ] ( نف مرکب ) رگ زن. فصاد و جراح. ( آنندراج ). || آنکه کارش شناختن رگها باشد . رجوع به رگ شناسی شود.

معنی کلمه رگ شناس در فرهنگ عمید

۱. رگ زن، فصاد.
۲. کسی که رگ های بدن را می شناسد.

معنی کلمه رگ شناس در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه رگها را نیک شناسد عالم معرفه العروق .
رگ زن فصاد و جراح آنکه کارش شناختن رگها باشد

جملاتی از کاربرد کلمه رگ شناس

خونریزتر ز تیغ بود نیش رگ شناس از دوستان زیاده ز دشمن حذرکنید