معنی کلمه رودن در لغت نامه دهخدا
رودن. [ دَ ] ( اِ ) رودنیاس باشد. و آن گیاهی است که چیز بدان رنگ کنند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). روناس. ( ناظم الاطباء ). رودنگ. روغناس. روین. رجوع به رونیاس و روناس و رودنگ شود.
رودن. [ رُ دَ ] ( اِخ ) مجسمه ساز معروف فرانسوی است ( 1840 - 1917 م. ). وی در پاریس چشم بجهان گشود و از آثار معروف وی مجسمه اندیشه و در دوزخ را میتوان نام برد.