روترش. [ ت ُ رُ ] ( ص مرکب ) ترشرو. ترشروی. عبوس. اخم آلود. گره بر جبین افگنده : من ز شیرینی نشینم روترش من ز بسیاری گفتارم خمش.مولوی.قاصدان چون صوفیان روترش تا نیامیزند با هر نورکش.مولوی.عارفان روترش چون خارپشت عیش پنهان کرده در خاک درشت.مولوی.منشین روترش از گردش ایّام که صبر گرچه تلخ است ولیکن بر شیرین دارد.سعدی.رجوع به ترشرو وترشروی شود.
معنی کلمه روترش در فرهنگ عمید
کسی که اخم کند و روی خود را درهم بکشد، ترش رو، ترش روی، عبوس، اخمو، اخم کرده.
معنی کلمه روترش در فرهنگ فارسی
ترشرو ترشروی عبوس اخم آلود
جملاتی از کاربرد کلمه روترش
چو در پیاله رنجش می عتاب کند پیاله روترش از تلخی شراب کند
ور ببینی یار ما را روترش پردهای باشد ز غیرت در نظر
شربتی نیست غم او که به تلخی نوشند روترش چند به این رزق خدا داده کنی؟
با همگان روترش است ای عجب یا که به بیرون خوش و با ما ترش
وامداران روترش او شادکام همچو گل خندان از آن روض الکرام
عارفان روترش چون خارپشت عیش پنهان کرده در خار درشت
سد راه نشأه می می شود چین جبین روترش زنهار در بزم قدح خواران مدار
از بخت شور در نمک آبم چو مغز تلخ می روترش کند چو درآید به شیشه ام
چرخ از بیم فضولی روترش دارد مدام میزبان سفله کی بر روی مهمان وا شود؟
ز رشک جاه امیرست روترش دربان ز رشک روی عروس است روی شوی ترش