رو به راه
معنی کلمه رو به راه در فرهنگ عمید
۲. آماده برای کار، آماده، مهیا.
* روبه راه شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز]
۱. آمادۀ سفر شدن.
۲. آمادۀ کار شدن.
۳. راست آمدن کار، سروسامان یافتن کار.
* روبه راه کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز]
۱. آماده کردن.
۲. درست کردن و سر وسامان دادن به کاری یا چیزی.
معنی کلمه رو به راه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه رو به راه
پس آنگه خیر باد انبیا کرد براقش رو به راه کبریا کرد
در بخش اول نمایشنامه شاگرد با رجوع به قوانین کهن، با رضایت کامل قبول میکند که آموزگار و همراهانش او را رها کنند و به سفر خود ادامه دهند. همسفران نیز پیرو سنتهای پیشین او را رها کرده و برای یافتن دارو به راه خود ادامه میدهند.
باشد ای کرده رو به راه طلب نیم عمر تو روز و نیمی شب
ایمن برو به راه، ز کس بدرقه مجوی، هرچند بد دلی، که تو همراه رستمی
زود برجست و رو به راه نهاد قدم اندر حریم شاه نهاد
هر دم از خون دیده در پی او قاصدی رو به راه می کردم
آن نمی گویم که بودم سالها در راه تو هستم آن گمره که اکنون رو به راه آورده ام
چو آگاهی آمد ز خسرو به راه به نزد بزرگان و نزد سپاه
از آن پس خود و افسران سپاه نهادند یکسر همه رو به راه
نهادی رو به راه و وعده باز آمدن کردن مرا از انتظاری در عذاب انداختی رفتی