رواندن

معنی کلمه رواندن در لغت نامه دهخدا

رواندن. [ رَ دَ ] ( مص ) راه بردن. به راه رفتن واداشتن. روانیدن : آن خدای که قادر است که ایشان را بر پاها برواند قادر است که در قیامت برو برد. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). و رجوع به روانیدن شود.

معنی کلمه رواندن در فرهنگ عمید

۱. به راه رفتن واداشتن، به راه انداختن.
۲. فرستادن.
۳. جاری کردن.
۴. جریان دادن، رایج کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه رواندن

اولمایان چرخ آرا پرواز رواندن غافل بوکول ایلن قرالان گوزگولری صاف قیلین