روان شاد

معنی کلمه روان شاد در لغت نامه دهخدا

روان شاد. [ رَ ] ( ص مرکب ) شادروان :
او روان شاد است تا فرزند اوست
صورت عدل و روان مملکت.خاقانی.رجوع به شادروان شود.

معنی کلمه روان شاد در فرهنگ عمید

شادروان، مرحوم. &delta، عنوانی احترام آمیز برای فرد درگذشته.

معنی کلمه روان شاد در فرهنگ فارسی

شادروان
شادروان، مرحوم، کلمه احترام نسبت بکسی که مرده

جملاتی از کاربرد کلمه روان شاد

دل آزاد و فرهاد آتشین دل روان شاد و خسرو پای در گل
خرابات ما، فیض بنیاد باد خراباتیان را روان شاد باد
گر تنم و گر دلم و گر روان شاد بدانم که توم می‌تنی
مقصور شد بر آنکه نشینی و می خوری بی می بدان که جان و روان شاد خوار نیست
همیشه روان را فرا یاد دار ز کردار نیکو روان شاد دارد
او روان شاد است تا فرزند اوست صورت عدل و روان مملکت
بیا تا به شادی بنوشیم می روان شاد سازیم از بانگ نی
برابر اظهارات روان شاد آقای صالح میکائیلی که از افراد مطلع و تیزذهن مهابادی بودند، این باغ به جد اعلای خاندان آنان، حاجی میکائیل تعلق داشت که فرزند ارشد حاجی میکائیل، به نام ارغوان، آن را به بهای هجده تومان فروخته بود. در یادداشت‌های مرحوم ملا قادر مدرسی آمده‌است: این باغ در گذشته‌های دور ملک طایفهٔ «کائیلی» یا «کائیلیان» بوده، بعد از تبعید این طایفه در عصر صفوی، باغ به تملک دیگران درآمده‌است. در سال ۱۳۳۲ خورشیدی در همین باغ بود که میتینگ حزب توده جریان داشت و در حین تیراندازی هوایی نیروهای نظامی برای متفرق کردن میتینگ بود که حسن رمضانی در بالای درخت مورد هدف قرار گرفت و کشته شد. امروزه قسمت‌هایی از آن برجای مانده و «پارک ملت» نام گرفته‌است.