روان بد

معنی کلمه روان بد در لغت نامه دهخدا

روان بد. [ رَ وام ْ ب ُ ] ( اِ مرکب ) نفس کل. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). نفس کل که روان فلک نهم باشد و آن را روامبد نیز گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( از فرهنگ دساتیر ص 247 ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

معنی کلمه روان بد در فرهنگ عمید

۱. صاحب روان، خداوند روح.
۲. نفس کل.

معنی کلمه روان بد در فرهنگ فارسی

نفس کل نفس کل که روان فلک نهم باشد و آنرا روامبد نیز گویند

جملاتی از کاربرد کلمه روان بد

یکی رود شیرین روان بد بره به پهلوی آن مرغزاری سره
توتیا جستم به چشمم ریختی ریگ روان بد نکردم چون تویی را برگزیدم در جهان
زود برجستم و یک شیشه میش آوردم که‌ گوارنده‌تر از شهد روان بد به مذاق
کاندم‌که می برآید شمشیرت از نیام آید برون روان بد اندیشت از تنا