رقم زن. [ رَ ق َ زَ ] ( نف مرکب ) نویسنده. کاتب. محرر. ( فرهنگ فارسی معین ). نویسنده و محرر. ( آنندراج ). || نقاش. رسام. ( فرهنگ فارسی معین ). || صفت نامه و مکتوب. ( آنندراج ) : رقم زن بود نامور نامه ای که بیرون نیاید ز هر خامه ای.آصفی ( از آنندراج ).رجوع به ترکیب رقم طراز و رقم پرور شود.
معنی کلمه رقم زن در فرهنگ عمید
۱. رقم زننده، نویسنده. ۲. نقاش.
جملاتی از کاربرد کلمه رقم زن
بگفتم با خرد تاریخشان را رقم زن چون به زر و سیم سکه
بنام خویش هستی را رقم زن سوائی را بسر سنگ عدم زن
آنچه ز مه رفته رفته گیر و رقم زن مولد شمس السعاده چارم شعبان
قلم برکش و بر دو گیتی رقم زن قدم درنه و رهنمایی طلب کن