رفوکاری. [ رَ / رُ ] ( حامص مرکب ) عمل رفو کردن و شغل رفوگر. ( ناظم الاطباء ). به معنی رفو کردن. ( آنندراج ) : مقام رفوکاریش در عراق به یک جفت تار هنر گشته طاق.ملاطغرا ( در تعریف دوتار ازآنندراج ).رجوع به رفوگری شود.
معنی کلمه رفوکاری در فرهنگ عمید
رفو کردن، شغل و عمل رفوگر.
جملاتی از کاربرد کلمه رفوکاری
دیگر از بهر رفوکاری چاک دل کیست که گل از خار به کف سوزن عیسی دارد
هیچ مرهم به ز خون گرم نبود زخم را رخنه دل را رفوکاری به درد باده کن
به نگردد از رفوکاری جراحتهای دل بخیه بینفع است زخم کاری ناسور را
تا دامن دل رفته مرا چاک گریبان کارم ز رفوکاری احباب گذشته ست