معنی کلمه رفت و امد در لغت نامه دهخدا
ز رفت و آمد غمهای بدمستت خبر دارم
صدا آید به گوشم چونکه در دل بازمی گردد.ملاقاسم مشهدی ( از آنندراج ). || مراوده و معاشرت. ( فرهنگ نظام ). مراوده. اختلاف. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به آمد و رفت شود.
- رفت و آمد کردن ؛ آمد و شد داشتن. تردد کردن. ( یادداشت مؤلف ).