رخان

معنی کلمه رخان در لغت نامه دهخدا

رخان. [ رُخ ْ خا ] ( اِخ ) دهی است به مرو. ( منتهی الارب ). قریه ای است در شش فرسخی مرو. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه رخان در فرهنگ عمید

دو رخ، دو برجستگی دو طرف صورت، گونه ها: شب سیاه بدان زلفکان تو مانَد / سپیدروز به پاکی رخان تو مانَد (دقیقی: ۹۷ ).

معنی کلمه رخان در فرهنگ فارسی

دهی است بمرو قریه ایست در شش فرسخی مرو .

جملاتی از کاربرد کلمه رخان

بروزگار تو نزدیک شد که برخیزد ز زلف ماه رخان و صمت پریشانی
درین ریاض من آن شبنم زمین گیرم که سوخت لاله رخان را جگر غریبی من
خردمندان و مردم زادگان را ز بهر نانشان آب از رخان برد
چشم و دهن آن صنم لاله رخان از پسته و بادام گرفتست نشان
لاله رخان را ز سقی نرگس شهلا یاسمن دیدگان چو لالهٔ احمر
فغان که در نظر اعتبار لاله رخان شکسته رنگی عاشق به برگ کاهی نیست
دو دندان پیشین چو دندان پیل رخان تیره و دیدگان همچو نیل
ناگاه خادم آمدوگفتا نگفتمت مسپار دل به لاله رخان سمنبرا
مدّتی تا ز غمت گرد جهان می گردم عاشقم گرد در لاله رخان می گردم
بداغ لاله رخان چون برون روم زین باغ گل دگر ندهد غیر لاله از گل من