رحمه
معنی کلمه رحمه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه رحمه در فرهنگ اسم ها
معنی: مهربانی، نام همسر ایوب ( ع )
معنی کلمه رحمه در دانشنامه اسلامی
معنی رَحِمَهُ: به او رحم کرده (رحمت ، به معنای نوعی تاثیر نفسانی است ، که از مشاهده محرومیت محرومی که کمالی را ندارد ، و محتاج به رفع نقص است ، در دل پدید میآید ، و صاحبدل را وادار میکند به اینکه در مقام برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند )
معنی وَسِعْتَ: وسعت یافته ای - شامل شده ای- فرا گرفته ای("رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْماً ": ای پروردگار ما از روی رحمت و دانش همه چیز رافرا گرفته ای)
معنی أَذَقْنَا: بچشانیم (کلمه ذوق - که فعل اذقنا از آن گرفته شده - به معنای آن است که چیزی را برای اینکه بفهمی چه طعمی دارد در دهان بگذاری . و اگر خدای سبحان درعبارت "وَلَئِنْ أَذَقْنَا ﭐلْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُوسٌ کَفُورٌ...
ریشه کلمه:
رحم (۵۶۳ بار)
مهربانی. . بال تواضع را برای آنها از روی مهربانی به خوابان . راغب میگوید: رحمت مهربانی و رقتّی است که مقتضی احسان است نسبت به شخص مرحوم گاهی فقط در مهربانی و گاهی فقط در احسان بکار میرود مثل: «رَحِمَ اللَّهُ فُلاناً». و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب لذاست که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفّضل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است. در المیزان ذیل تفسیر بسمله میگوید: رحمت انفعال و تأثر خاصی است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را به رفع احتیاج و نقیصه طرف وادار میکند این معنی به حسب تحلیل به عطاء و فیض بر میگردد و بهمین معنی خداوند سبحان با رحمت در خدا به معنی عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب زیرا در ذات باری انفعال نیست. طبرسی در موارد بسیاری از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه 157 بقره رحمت را نعمت معنی کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس میگوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود پس مراد از رحمت نعمت و اطفال است (نقل آزاد). زمخشری در تفسیر بسمله گوید: اگر گوئی معنی توصیف خدا با رحمت یعنی چه؟ با آن که رحمت به معنی عاطفه و مهربانی است؟ گویم: آن مجاز است از انعام خدا ببندگانش چون فرمانروا آنگاه که به مردم مهربان باشد به آنها انعام و احسان میکند. کوتاه سخن آنکه رحمت به معنی مهربانی و رقت قلب است که از دیدن شخص محتاج عارض میشود و شخص را به احسان و امیدارد ولی در خدا فقط به معنی احسان و نعمت است که خدا با رقّت و انفعال توصیف نمیشود. در نهج البلاغه خطبه 177 فرموده «رَحیمٌ لا یةوصَفُ بِالرِّقَّةِ». * . هر که آن روز عذاب از وی دفع شود خدا احسانش کرده است . هر که را خواهد عذاب کند و هر که را خواهد میبخشد و از عذاب نجاتش میدهد. . آنان را از پروردگارشان عنایات و احسانی است. . خدای تو بی نیاز و صاحب احسان و نعمت است. * . رُحْم (بر وزن قفل) در اکثر کتب لغت مثل (رَحْم) به معنی مهربانی است چنان که در قاموس، صحاح، اقرب، نهایه و غیره آمده است لذا رحم در آیه به معنی مهربانی است نه از رحم به معنی قرابت معنی «اَقْرَبَ رُحْماً» یعنی نزدیکتر از جهت مهر و عاطفه. ینابر آن چه گذشت همه نعمتهای خدا رحمت او اند و بعضی از چیزها در قرآن به خصوص با کلمه رحمت توصیف شدهاند که ذیلاً به بعضی اشاره میشود: 1- بهشت . 2- قرآن . 3- تورات . 4- نبوّت . 5-پیغمبر ، . 6- باران . ایضاً 46 روم. خداوند رحمت را بر خود حتمی فرموده و رحمتش به تمام موجودات شامل است و او از تمام مهربانها مهربانتر است . . . . . . ناگفته نماند رحمت خدا دو گونه است یکی رحمت عام که شامل تمام موجودات است و آن رحمت خلقت و رزق و غیره است چنان که فرموده . . و یکی رحمت خاصّ که مخصوص اهل ایمان است و دیگران در آن سهیو نیستند مثل . . .
جملاتی از کاربرد کلمه رحمه
و جعفر خُلدی رضی اللّه عنه گوید: روزی ابوالحسن نوری رحمه اللّه و رَضِیَ عنه اندر خلوت مناجات میکرد. من برفتم تا مناجات وی را گوش دارم، چنانکه وی نداند؛ که سخت فصیح و لَبِق میبود. گفت: «بارخدایا، اهل دوزخ را عذاب کنی و جمله آفریدگان تواند و به علم و قدرت و ارادت قدیم تواند. اگر ناچار دوزخ را از مردم پر خواهی، قادری بر آن که به من دوزخ و طبقات آن پر گردانی، و مر ایشان را به بهشت فرستی.» جعفر گفت: «من در امر وی متحیر شدم. به خواب دیدم که آیندهای بیامدی و گفتی خداوند تعالی گفت: ابوالحسن را بگوی ما تو را بدان تعظیم و شفقت تو بخشیدیم که به ما و بندگان ماست.»
هم احمد گفت: که این بوالحسن بآخر عمر روزی گفت: من این چتی گری بحرفت که اکنون آمده نمیشناسم مرا برگ آن نمیبود، اما تاسا بگرفت مرا پیش خود بر سه روز بزیست، پس ازان دعا روز چهارم بخدای شد رحمه اللّه.
نظامی - رحمه الله تعالی، وی از گنجه است و فضایل و کمالات وی روشن، احتیاج به شرح ندارد آنقدر لطایف و دقایق و حقایق که در کتاب پنج گنج درج کرده است کس را میسر نیست بلکه مقدور نوع بشر نیست و بیرون از آن کتاب از وی شعر کم روایت کرده اند و این غزل از سخنان وی است:
آواز آمد که: رسیدم بدانچه دیدم. رحمه الله علیها.
پس مقام صَحْو اولیا درجهٔ عوام بود و مقام سکرشان درجهٔ انبیا. هرگاه که به خود بازآیند خود را یکی از آحاد مردمان دانند و چون از خود غایب شوند و به حق راجع گردند سکرشان مذهب شود و مر حق را مهذب گردند. کل عالم اندر حق ایشان چون ذهب شود، چنانکه شبلی گوید، رحمه اللّه:
داود طائی از کبار فقها بود در علم ظاهر، و در صدق چنان بود که آن شب که از دنیا بیرون شد از بطنان آسمان ندا آمد که یا اهل الارض انّ داود الطائی قدم علی ربّه، و هو عنه راض. مریدی از آن وی میگوید داود را دیدم در حال نزع در خانه خراب در شدت گرما بر خاک افتاده و نیم خشتی در زیر سر نهاده و قرآن میخواند. گفتم یا داود لو خرجت الی الصحراء ما ذا کان. چه بود اگر این ساعت با خود رفقی کنی و و بصحرا بیرون شوی تا این گرما در تو اثر کمتر کند گفت: یا فلان انّی لأشتهیه و لکن استحیی من ربّی، ان انقل قدمی الی ما فیه راحة نفسی. هرگز این نفس مرا بر من دست نبوده است درین حال اولیتر که نباشد، و هم در آن حال بر آن خاک کالبد خالی کرد رحمه اللَّه. قال الجنید کلّ من کانت حیاته بربّه فانه ینقل من حیاة الطبع الی حیاة الاصل و هو الحیاة علی الحقیقة. قال اللَّه تعالی: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً».
مقبره چند صد ساله امامزاده عبدالله بین موسی بن جعفر علیه السلام (عموی امام رضا علیه السلام) در این روستا قرار دارد. درستی نسب ایشان به تایید آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله علیه رسیده است. در این امامزاده چناری وجود دارد که قدمت آن به 300 سال می رسد.