رایه
معنی کلمه رایه در فرهنگ فارسی
معنی کلمه رایه در دانشنامه اسلامی
در اصطلاح، پرچم بزرگی است که فرمانده یا پرچمدار آن را به دست دارد و پیشاپیش لشگر جلو می رود. پرچم برای دیگر رزمندگان محور و علامت جنگ محسوب می شود.
رایة در کلام امام باقر
امام باقر علیه السلام فرمود:چون امیرمؤمنان علیه السلام به شهادت رسید، حسن بن علی (علیه السلام) در مسجد کوفه به پا خاست و ثنای خدا گفت و بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) درود فرستاد. سپس فرمود: ای مردم! در این شب مردی از میان رفته که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و پسینیان به او نرسند «انَّهُ کانَ لِصاحِبِ رَایة رسول ا...» او پرچمدار و صاحب رایت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بود که جبرئیل در طرف راست و میکائل در طرف چپش بودند. او از میدان برنمی گشت، جز اینکه خدا به وی فتح و پیروزی می داد.
پرچمدار جنگ خیبر
پیامبر (صلی الله علیه وآله) در جنگ خیبر فرمود:«لَاعْطِیَنَّ الرّایَةَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسوُلُهُ یَفْتَحُ اللَّهُ عَلی یَدَیْهِ لَیْسَ بِفَرارٍ» «همانا فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و رسولش او را دوست دارند و خداوند پیروزی را بدست او می آفریند و هیچگاه فرار کننده نیست.»امیرمؤمنان (ع) در مورد شرایط پرچمدار و نقش پرچم در جنگ چنین می فرماید:«وَ رایَتَکُمْ فَلاتَمیلُوها، وَ لاتُخَلُّوها، وَ لا تَجْعَلُوها الّا بِایْدی شُجْعانِکُمْ، وَالْمانِعینَ الذِّمارَ مِنْکُمْ، فَانَّ الصَّابِرینَ عَلی نُزُولِ الْحَقائِقِ هُمُ الَّذینَ یَحُفُّونَ بِرایاتِهِمْ، وَ یَکْتَنِفُونَها حِفافَیْها وَ وَراءَها وَامامَها، لایَتَأَخَّرُونَ عَنْها فَیُسْلِمُوها، وَ لایَتَقَدِّمُونَ عَلَیها فَیُفْرِدُوها»«پرچمدار باید فردی کارزار دیده و لایق باشد؛ زیرا بنای فعالیت و کوشش سپاه به پرچم تکیه دارد. در صورتی که پرچمدار فردی ضعیف و بی تجربه باشد و بیهوده، به عقب باز گردد، سپاهی را از هستی و افتخار ساقط خواهد کرد. چشمهای افراد باید همیشه به اهتزاز رایه و پرچم دوخته باشد، وبه هرجانب که پیش می رود باید پیش روند؛ زیرا پرچم در حقیقت به منزله نقشه جنگ است که خط سیر سربازان را در عمل نشان می دهد. هرگز پرچمدار را تنها مگذارید و او را به آسانی اسیر دشمن نسازید و از پرچم نیز پیش نیفتید، تا مبادا جزر و مد کارزار شما را از مرکز حمله دور اندازد، و در نتیجه خط ارتباط میان شما قطع شود.»
جملاتی از کاربرد کلمه رایه
رسید رایه الهدی بدست هادی سبل که لطف طاعتش بود نعیم دائم الاکل
دولت سرای سلطنتش رایه بهر سر در گوش کرده حلقه و چون حلقه بر در است
رأی بر آنست که بیرون زنم گردن این بدرگ خود رایه . . . ر
سؤال و نشده و دعوی و رایه و مسغاه دخول و محمدت و شغل و رحمت و غفران