راکن

معنی کلمه راکن در لغت نامه دهخدا

راکن. [ ک ِ ] ( ع ص ) کسی که میل میکند و تکیه مینماید. ( ناظم الاطباء ): هو راکن الی فلان و ساکن الیه. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه راکن در فرهنگ فارسی

کسی که میل می کند و تکیه می نماید

جملاتی از کاربرد کلمه راکن

عذرها میگو ولی آهسته گو گفته ها راکن رها ناگفته گو
حقیقت قلب راکن نقد اینجا درون کوره بر تا آن مصفّا
امیل زولا در سال ۱۸۶۷ و هنگامی که در کار روزنامه‌نگاری بود، نخستین رمانش را منتشر کرد. زولا با انتشار این رمان که ترز راکن نام داشت توانست خود را به عنوان نویسنده‌ای توانمند معرفی کند. رمان حکایت زنی به نام ترز را روایت می‌کند که با همدستی مردی که عاشق اوست، شوهرش را می‌کشد و سپس هر دو خود را در برابر دیدگان مادر شوهر ترز به آتش می‌کشند.
چاکران میهمان راکن نظر تا برنداز تو نکونامی به در
چند روز عمر خود در هوس مده بر باد نقد عمر خود راکن ازهوا نگهبانی
برون آور ز خویش و کن تو آزاد مرا او راکن تو یکبار دگر شاد
مردمک راکن نظر در چشم شرم آلود او گر ندیدی مریم آورده عیسی در کنار
هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست مشنو، از وی سخن عشق که او هشیارست
ناهید راکن زخمه بم، خورشید را بشکن علم بهرام را بر در شکم، برجیس را خون کن جکر